بنام و جودی که وجودم ز وجودش گشته موجود
كاش مي شد سرزمين عشق را / در ميان گامها تقسيم كرد كاش مي شد با نگاه شاپرك/ عشق را بر آسمان تفهيم كرد كاش مي شد با دو چشم عاطفه / قلب سرد آسمان را ناز كرد كاش مي شد با پري از برگ ياس / تا طلوع سرخ گل پرواز كرد كاش ميشد با نسيم شامگاه / برگ زرد ياس ها را رنگ كرد كاش مي شد با خزان قلبها / مثل دشمن عاشقانه جنگ كرد كاش ميشد در سكوت دشت شب / ناله غمگين باران را شنيد بعد دست قطره هايش را گرفت / تا بهار آرزو ها پر كشيد كاش مي شد مثل يك حس************ زيباترين گل با اولين باد پاييز پرپر ميشه، باوفاترين دوست هم يه روز بيوفا ميشه،
پرپر شدن از گل نيست، از پاييزه،
بيوفا شدن هم از دوست نيست، از روزگاره